هدفگذاری آمیخته ترفیع
اشباع بازارها، تشدید رقابت، تغییر در سلیقهها و نیازهای مشتریان، شرکتها را با چالشهای متعددی در فعالیتهای بازرگانی و صنعتی مواجه کرده است. در این شرایط، شرکتهایی که بتوانند از ابزار و امکانات در دسترس خود همانند طراحی و توسعه کالاهای جدید، تجدید ساختار کانال توزیع و ارائه محصولات با کیفیت بالا و قیمت مناسب و همچنین تبلیغات موثر، به درستی استفاده کنند، میتوانند بر این چالشها فائق آمده و بقای مداوم خود را تضمین کنند (شمشیری، ۱۳۷۹).
ترفیع تجاری به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای «آمیخته بازاریابی» میتواند نقش بسیار مهمی را در سیاستها و استراتژیهای بازاریابی شرکت نظیر ارتباط با مشتریان، معرفی محصولات جدید، اصلاح و تغییر ذهنیت مشتریان و مخاطبان نسبت به شرکت و آرم تجاری آن ایفا کند. متأسفانه به سبب فقدان ارتباط منسجم و علمی بین تحقیقات بازاریابی و صنعت تبلیغات ایران، شرکتها و صنایع ایرانی نمیتوانند از اثربخشی لازم ناشی از تبلیغات خود، بهرهبرداری کنند (بالدینگ، ۲۰۰۵).
از آنجا که نقطه آغاز هر حرکت در فعالیتهای صنعتی و خدماتی، تعیین اهداف بوده و این هدفها هستند که مسیر فعالیتها را مشخص میکنند، به بررسی هدفگذاری در تبلیغات بازرگانی بر پایه مدل ارتباطات منسجم بازاریابی (IMC)[1] میپردازیم.
ارتباطات منسجم بازاریابی یکی از جدیدترین دیدگاهها و مدلها در هدفگذاری تبلیغات و ارتباطات تجاری است. این مدل نظاممند، در جستوجوی ارتقای اثربخشی و همافزایی در فعالیتهای ارتباطی و تبلیغاتی شرکتها و مؤسسات است. مدل یادشده، از طریق برقراری ارتباط منسجم و ساختار یافته بین عناصر آمیخته بازاریابی (قیمت، کالا، تبلیغات و توزیع) فعالیتهای تبلیغاتی شرکت را به طور کامل و اثربخش در خدمت استراتژیها و اهداف بازاریابی و فروش قرار میدهد(بلومر، ۲۰۰۷).
در این بخش پس از تشریح مدل ارتباطات منسجم بازاریابی و نقش آن بر هدفگذاری تبلیغات تجاری، به بررسی و تبیین جایگاه مدل IMC در فرایند ایجاد وفاداری در مشتریان خواهد پرداخت. سپس انواع اهداف تبلیغات در مدل ارتباطات منسجم بازاریابی و عوامل تأثیرگذار بر این اهداف تشریح خواهند شد.
[۱] Integrated marketing communication